*در بستر دلتنگی ها


در بستر دلتنگی ها 




فرهاد شیبانی



یه شبه مهتابی بود
رنگ چشماش آبی بود
اما تو چشمای من
هرچی بود بی تابی بود

یه پرنده که نگاش پرشه از آرزوهاش
اگه بال داشته باشه میتونه وایسه رو پاش

مثل آهو توی دشت
مه تو مهتابی میگشت
که دلم پر زدو رفت روگل بوسه نشست

گل بوسه پرکشید توی برکه ماهُ دید
مثل جنگ باد و بید
ماه رو از تو برکه چید
دم باد بی کسی تکیه دادن به کسی 
دم باد بی‌کسی تکیه دادن به کسی 

































































































































































































































بر گرفته از شعری از احمد شاملو* .....



No comments:

606..... من نمی‌دانستم معنی هرگز را.....

  .خانه, دلتنگ غروبی خفه بود   .مثل امروزکه تنگ است دلم  پدرم گفت چراغ  .و شب از شب پر شد  من به خود گفتم یک روز گذشت  مادرم آه کشید  .زود ب...